سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشت
ارسال شده در دوشنبه 89/9/22 ساعت 3:45 ع توسط هادی بلاغی

مولای من

مولای من،ای ماه خراسانی

نمی دانم چرا این روزها احساس می کنم خیلی شبیه عمویت عباس(علیه السلام) شده ای

و هر لحظه که می گذرد این شباهت بیشتر و بیشتر می شود.

آنقدر که فکر می کنم هر خیمه عزایی که این روزها برپاست ونام شما در آن برده می شود و

برای شما دعامی کنند حضرت صاحب الزمان (روحی فداه) سراسیمیه خود را به آن خیمه می رساند

وبرای اهل آن خیمه دعا می کند.

فرمانده قوای صاحب الزمان(عج) ما را نیز در خیل عظیم سربازانت بپذیر

ومارا از دعای خیر خود محروم نکن.





      
ارسال شده در یکشنبه 89/9/21 ساعت 11:44 ص توسط هادی بلاغی

مولای من

 





      
ارسال شده در یکشنبه 89/9/21 ساعت 10:5 ص توسط هادی بلاغی

از آن شبی که سخنرانی آقا را در اولین نشست اندیشه های راهبردی الگوی اسلامی -ایرانی پیشرفت

شنیده ام انگار یه جورایی عشق وارادتم به آقا بیشتر شده وبیشتر به خود می بالم

به داشتن اینچنین رهبری.

راستش را بخواهید خیلی هم از مطالب تخصصی ارائه شده سر در نیاوردم ولی همین قدر به من فهماندند

که اگر حضرت زهرا سلام الله علیها ذره پروری کند ومنت بگذارد و به کسی لیاقت فدا شدن در راه ولایت

راعطا نماید دنیا وآخرت را برده است.

خیلی دلم می خواهد دعا کنم حضرت زهرا سلام الله علیها منت بگذارد ولیاقت فدا شدن در راه ولایت

 وشهادت در رکاب آسدعلی آقارانصیبم کند ولی خیلی سخت است وخیلی جسارت می خواهد.

جایی که آیت الله العظمی بهاءالدینی ،صیادشیرازی،کاظمی،شوشتری ها و...فدایی ولایت می شوند

من حتی گرد وغبار هم به حساب نمی آیم که رویم بشودچنین درخواستی کنم!

ولی ازخدا می خواهم به حق حضرت زهراسلام الله علیها عنایتی کند وما را جزء کسانی

قرار دهد که به کار ولایت بیاییم.

و از حضرت زهرا سلام الله علیها عاجزانه می خواهم به حق تمام بسیجی های فداییش مارا هم بپذیرد

وتوفیق شهادت دررکاب ولایت را نصیب تمام آرزومندان بنماید. آمین یارب العالمین





      

از صدقه سر شهدا و8000 هم استانی که هوایمان را داشتند روز عرفه

 مهمان سیدالشهدا(علیه السلام)  بودیم. ولی به همان شهدا خجالت می کشم

از کربلایی که رفتم !

ازکربلایی که من رفتم و آن یار خراسانی که یک تنه بار امت را به دوش می کشد،

 نمی تواند برود،خجالت می کشم از پدر شهیدی که بیماری زمین گیرش کرده و با بغض

هنگام خداحافظی می گوید به اباالفضل سلام برسان!

چرا من حاج آقا؟!! تو سلامت را پیشاپیش فرستاده ای،سلامت را آقا پذیرفت آن هنگام که

 پسرت اجازه اقتدا به علی اکبر(علیه السلام) یافت و قطعه قطعه شد!

من لیاقت ندارم حتی حامل سلام پدر شهیدی باشم به کسی که خدا پرچمش را برافراشته.

خجالت می کشم از مادران شهدا ومادر شهیدی که دیگر راه هم نمی تواند برود

و در آرزوی دیدن کربلا می سوزد.

خجالت می کشم از جانبازانی که برتخت افتاده اند و سالهاست در لحظه های جنگ مانده اند

و با طناب و زنجیر به تخت بسته شده اند!

خجالت می کشم از همه کسانی که وضو در فرات گرفتند به عشق نماز در کربلا.

خجالت می کشم از برادر شهیدی که  از داغ برادرکمرش شکست وخم به ابرو نیاورد!

خجالت می کشم از تمام سربازان وپرورش یافتگان مکتب حضرت زهرا (سلام الله علیها)

وپیشکسوتان جهاد وشهادت که در پیچ وخم زندگی روزمره فراموششان کردیم.

خجالت می کشم از تمام شهدای فتنه وشهدای پارکاب آسد علی آقا.

خدایا !به خاطر گمانی که مردم درباره من دارند مرا مؤاخذه نکن وبه حق مادر شهدا

که بی اذنش احدی لیاقت شهادت در راهت را پیدا نمی کند

ما را مدیون بسیجیهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ازل تا ابد قرار نده وخودت

 کاری کن که خجالت زده وشرمنده از دنیا نروم.





      
ارسال شده در دوشنبه 89/9/8 ساعت 8:35 ص توسط هادی بلاغی

پرنده ایست که بالهایش توان پرواز ندارد و غم زمینگیر شدن تاب و توانش را گرفته.

فصل کوچ نزدیک است و او به دلیل سنگینی بار دوشش و عدم توان بالهایش نمی تواند بپرد.

غصه جاماندن از هم قطاران دارد او را دق می دهد.

اصلا دوست ندارد فصل پرواز و کوچ برسد و او قادر به رفتن نباشد.

اگرنتواند بپرد از غصه می میرد.

هرکس هرقدر می تواند برایش دعا کند.دعا کنید بالهایش توان پریدن بیابد و هر قدر می توانید از بار دوشش کم کنید.

اگربپرد وهمراه دوستانش کوچ کند در آسمان به یادتان خواهد بود.

هرکس هر قدر می تواند دعا کند..دعا کند ...دعا کند.