سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل نوشت
ارسال شده در چهارشنبه 90/11/12 ساعت 9:20 ص توسط هادی بلاغی

یک نفر تو تهرون بوده ، از گردن کلفت ها و پهلوون های تهروون.

اسمش مصطفی بوده و چون دیوانه ی اهل بیت بوده بهش می گفته اند مصطفی دیوونه.

این مصطفی در عالم جوونی با تیم داش ها شب جمعه میرن باغ خاله ، تو فرح زاد ، دنبال یلّلی تلّلی.

از آن طرف آ سید مهدی قوام که لنگه ی این روحانی را تو این زمان نداریم ، به باغ خاله میاد.

شاگردان آ سید مهدی ، مصطفی رو می بینند و می گن که امشب یک کم مراعات کنید.

یکی از داش ها ، جلو میره و می پرسه :(مگه امشب چه خبره؟)

تا می گن آ سید مهدی قوام آمده ، مصطفی بلند میشه و می آد خدمت اقا

و پیشونی آ سید مهدی رو ماچ می کنه و میگه:(ما نوکر سید ها هستیم.)

آ سید مهدی میگه :(ما می خوایم مثل شما داش بشیم.قانونش رو برای ما بگو.)

مصطفی می گه:(قانونش اینه که هر جا نمک خوردی ، نمکدون رو نشکنی.)

آ سید مهدی میگه :(خوب ، این که در قانون ما هم هست.

اما شما حرف می زنی یا عمل می کنی؟)

مصطفی سکوت می کنه. آ سید مهدی میگه:(شما این همه نمک خدا رو خورده ای ،

چرا نمکدون می شکنی؟)

می گن این حرف ، مصطفی را زیر و رو می کنه و می شه بسم الله کارش.

مصطفی با آ سید مهدی قاتی و عاقبت به خیر میشه.

هیئت محبان الزهرا (سلام الله علیها) تو محله ی پا چنار تهران

یادگار ایشونه. یادگار مصطفی ،(دیوانه ی اهل بیت).

ناگفته نباشد که این هیئت بیشتر از پنجاه شهید فدای انقلاب کرده،

از جمله سردار عباس ورامینی.

این قانون مشتی گری و قلندریه : حرمت نون و نمک رو نگه داشتن.

گذر دهم کتاب کوچه نقاش ها.





      
ارسال شده در چهارشنبه 90/11/5 ساعت 10:39 ص توسط هادی بلاغی

حاجی

        نمی دانم روز های آخر صفر و اول ربیع با حاج احمد چه ارتباطی دارد که اینقدر دلم بیقرارش شده.

         ولی هر چه هست ، عشق است.

         فرمانده قوای محمد رسول الله (صلوات الله علیه)

         علمدار آزادی قدس

         فرمانده لشگر یان منتقم سیلی

         ذخیره خدا برای یاری صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )

         ذخیره سپاه اسلام برای فتح مکه و مدینه

         دلتنگتیم نافرم، خرابتیم ، اسیرتیم

         ما رو دریاب حاجی

         ما را نیز در خیل سپاه محمد رسول الله بپذیر

         می خواهیم پا رکابت باشیم .