سه شنبه 19 مهر 1390 به سمت کرمانشاه در حرکت بودیم
تا خودمان را برای سفر امام خامنه ای به آنجا برسانیم.
بگذریم از اینکه انگار راه طولانی تر شده بود و خیال تمام شدن نداشت.
بالاخره به میدان امام کرمانشاه رسیدیم و در بدو ورود مسیر فرودگاه تا
محل سخنرانی آقا را بازدید کردیم.
چهره شهر کاملا عوض شده بود و کرمانشاه حال وهوای سالهای نه چندان دور را
به خود گرفته بود ، شهدا هم به مسیر استقبال آمده بودند.
تمثال مبارک آقا جلوه دیگری به شهر داده بود
چشم بگشا که جلوه دلدار به تجلی است از در و دیوار
همین شب اول خبری شنیدم که سخت متاثرم کرد .
پرواز های حجاج کرمانشاهی انجام شده بود و این یعنی آنها برای استقبال
از آقا در شهرشان نیستند!!!
با تمام اشتیاق و علاقه ای که به حج و سرزمین مادریمان داشته و دارم
این بار اصلا دلم نمی خواست که جزء حاجی ها باشم و برایشان خیلی افسوس خوردم
واین شعر رابا خودم زمزمه کردم :
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید |
|
معشوق همین جاست بیایید بیایید |
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار |
|
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید |
گر صورت بیصورت معشوق ببینید |
|
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید |
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید |
|
یک بار از این خانه بر این بام برآیید |
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید |
|
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید |
یک دسته ی گل کو ،اگر آن باغ بدیدید |
|
یک گوهر جان کو، اگر از بحر خدایید |
با این همه آن رنج شما گنج شما باد |
|
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید !
|