داشت با خدا حرف می زد :
اگه منو عذاب کنی ، حقمه!
نافرمانی کردم ، معصیت کردم ، دندم نرم ، عذابشو می کشم،
حقمه ، داری حقمو میدی!
ولی من با لطف و کرم و بخشش و مغفرتت چیکار کنم
که لیاقتشو نداشتم ، حقم نبود ، ولی تو با من با لطف و کرمت برخورد کردی،
با من مدارا کردی ، هی باران رحمت و مغفرت رو سرم باریدی،
عذاب بخشش و کرمت برام سخت تره!!
چی کنم با شرم بعد از بخششت!!