یک نفر تو تهرون بوده ، از گردن کلفت ها و پهلوون های تهروون.
اسمش مصطفی بوده و چون دیوانه ی اهل بیت بوده بهش می گفته اند مصطفی دیوونه.
این مصطفی در عالم جوونی با تیم داش ها شب جمعه میرن باغ خاله ، تو فرح زاد ، دنبال یلّلی تلّلی.
از آن طرف آ سید مهدی قوام که لنگه ی این روحانی را تو این زمان نداریم ، به باغ خاله میاد.
شاگردان آ سید مهدی ، مصطفی رو می بینند و می گن که امشب یک کم مراعات کنید.
یکی از داش ها ، جلو میره و می پرسه :(مگه امشب چه خبره؟)
تا می گن آ سید مهدی قوام آمده ، مصطفی بلند میشه و می آد خدمت اقا
و پیشونی آ سید مهدی رو ماچ می کنه و میگه:(ما نوکر سید ها هستیم.)
آ سید مهدی میگه :(ما می خوایم مثل شما داش بشیم.قانونش رو برای ما بگو.)
مصطفی می گه:(قانونش اینه که هر جا نمک خوردی ، نمکدون رو نشکنی.)
آ سید مهدی میگه :(خوب ، این که در قانون ما هم هست.
اما شما حرف می زنی یا عمل می کنی؟)
مصطفی سکوت می کنه. آ سید مهدی میگه:(شما این همه نمک خدا رو خورده ای ،
چرا نمکدون می شکنی؟)
می گن این حرف ، مصطفی را زیر و رو می کنه و می شه بسم الله کارش.
مصطفی با آ سید مهدی قاتی و عاقبت به خیر میشه.
هیئت محبان الزهرا (سلام الله علیها) تو محله ی پا چنار تهران
یادگار ایشونه. یادگار مصطفی ،(دیوانه ی اهل بیت).
ناگفته نباشد که این هیئت بیشتر از پنجاه شهید فدای انقلاب کرده،
از جمله سردار عباس ورامینی.
این قانون مشتی گری و قلندریه : حرمت نون و نمک رو نگه داشتن.
گذر دهم کتاب کوچه نقاش ها.